شکل گیری فرهنگ قسمت ۲
تهیه و پژوهش از ظاهر دقیق تهیه و پژوهش از ظاهر دقیق

 

۲- شکار و مزرعه جمعی

هر قدریکه از نزدیک به آستانهء تاریخ بشریت ملاحظه گردد، به همان اندازه معلومات درمورد نقش مهم شکار در زندگی جامعه افزایش مییابد. نقض وحدت انسان و طبیعت زمانی شروع میشود، که انسان به ایجاد افزار کُشتار دست میزند و انسانهای اولیه با آن کمانهايۍ که از پوست حیوانات تهیه شده بود، بدنبال ماموتها برآمدند.

طبق نظر عالمی بنام م. م. بودیکو (۴۰-۱۵ هزار سال قبل از میلاد) در عصر حجر جدید «کلکولیتیک»، اساس اقتصادی زندگی جامعه ای بشری را شکار حیوانات بزرگ تشکیل میداد. شکارچی که دست به شکار میزد، در جهت شگاف با طبیعت عمل مینمود. حالا دگر مناسبات او با خطرات محلی و منطقوی آلوده گردیده بود و در عصر حاضر عواقب مرگ و زوال فرهنگهای جداگانه را در عقب خویش دنبال مینمود و در نهایت منجر به پیدایش پرابلمهای بزرگ منطقوی گردیده است. اجتماعیزه شدن و ابزار تولید انسان میتوانست تاثیر جدی بر طبیعت بگزارد و در مخالفت با آن قرار گیرد و آن را مطیع خویش سازد. در نتیجه اولین بحران ایکالوژیکی (محیط زیست) زمانی به اوج خود می رسد، زمانیکه پروسه ای تخنیکی ابزار شکار به انهدام حیوانات بزرگ منجر گردید و بالای خود انسانها ابرها تیره و غلیظ گردید. ص. ۲۶

عالم مذکور از میتود مودل سازی ریاضی استفاده نمود و به این نتیجه رسید: "تضادهای آشتی ناپذیر بین تخنیک گسترده و مردمی (عادی) شکار بر حیوانات بزرگ که توسط انسان عصر حجر ایجاد گردیده بود و محدودیت منابع طبیعی برای این شکار که با گذشت زمان نایابی آن آشکارا بود، در حدود زیاد علت زوال فرهنگ عصر حجر در اروپا گردیده است". ص27

آقای م. م بودیکو، علت عمده ای بحران ایکالوژیکی بالا را تکامل سریع انسان در مقائیسه با سرعت تکامل حیوانات دنبال شده بوسیله انسان میشمارد. بحران شکارچی در تفاوت با بحران آسترالوپیتیکوس، بحران ضعیف نبود بلکه مانند بحران معاصر ایکالوژیکی بحران قدرت بود. اگرچه شکارچی باستان در گذشته چندان نیرومند جلوه نمی نماید، قسمیکه ما و زادگان مان بعد از گذشت 30-40 هزار سال بعد چنین جلوه می نمائیم. مسئله نه تنها در مورد سرعت تکامل است، بلکه در جهت استعمال نیروهای انسانی وتخریب وحدت قبلی انسان و طبیعت است. همان مرحله ای تاریخ بشریت بنام وحشیگری و یا بربریت مسمی گردیده است، وهمین درست است، در زمانهای دور سبک زندگی سبک مصرف کننده ای تهاجمی مسلط بود. ص27

تحقیقات آقای بودینکو، خطر روش مصرف کنندهء تهاجمی را نشان میدهد و البته این بخاطر موجودیت بقاء "در بخش مایحتاج" ضروری بود. اما پیشرفت فرهنگی که در جریان گزار از اقتصاد اختصاصی به اقتصاد مزرعه ای، زمینداری و مالداری در مرحلهء یاد شده وجود داشت بائیست پشت سر گزرانده میشد. زمینه های مساعد برایش اینبود که نیاز و ضرورت آنها را به واقعیت مبدل ساخت.

اگر بحران زیست محیطی در عصر حجر جدید و اقعآ جایگاهی داشت، پس او در آن و یا در این سطح از تکامل انسان تاثیر داشت و به رشد فورم ها و شیوه های اقتصادی مساعدت نموده است.
 ص. 28


شکار

 

ماموتهای پشم دار درآمد خوبی، برای شکارچیان کرو- میگنون (MagnonCro) بود.

چون ماموتها همه چیزهای مورد نیازشان را مرفوع مینمودند. آنها ماموتهارا تعقیب مینمودند و بعدآ به محاصره درمیآوردند و در فرجام آنها را توسط نیزه های خویش به قتل میرساندند. ماموتها گاهی اوقات در باتلاق (لجن زار) رانده میشدند، برای ماموت بعید بود که بمقاومت بپردازد و از پا در میآمد.

شکارچیان ماموت را پوست مینمودند، توته های گوشت و استخوانهای آن را در انبارهای محل اقامت دائیمی شان انتقال میدادند. اگر یک شکارچی زخمی در هنگام شکار از بین میرفت، اورا در صحن مغاره یکجا با زینت، سلاح و پاشیدن پودر قرمز دفن مینمود و در بین قبر او توتهء استخوان ماموت و یا گل می گذاشتند.

شکارچیان کرو- میگنون در ختم پارینهء سنگی، انسانهای جدیدی پیدا گردیده بودند که از نگاه شکلی مشابهت به انسان معاصر داشتند. سلاحهای سنگی آنها بسیار مدرن تر نسبت به نئاندرتالیها بود.

آمادگی برای شکار

شکارچیان تبرها، چاقوها و نیزه ها را از سنگ چخماق تهیه مینمودند، برای آنها فورمهای ضروری میدادند و تیز مینمودند. آنها استخوانهای حیوانات را در آب جوشان فرو میبردند تا که آنها نرم و راست شود و از آن نیزه درست مینمودند. ایشان بعضی اوقات کمین میشاندند، چاهها حفر مینمودند، نرده های تیز می بافتند و از بالا توسط شاخه ها پوش میگردید.

مصریها در خشکه با چرخه ای ارابه دار (گادی) و در آب بوسیلهء قائیق دست به شکار می زدند. مصریهای کهن اکثرا توسط گرکدن دریائی با نیشتریکه در ریسمان ملحق بودند شکار مینمودند. اطفال با توپهای چرمی و بازیچه های چوبی و استخوانهای که دارای رنگ عاج بودند سرگرمی و ساعت تیری مینمودند. آنها تمائیل داشتند که برزمند و بوسیلهء شمشیرهای باستانی شمشیربازی کنند.

 

انسانهای مغاره نشین Cro-magnon

طبق نظر یکی از تیوریهای مشهور امروزی در مورد پیدایش انسان، اجداد ما انسانهای مغاره نشین محسوب میگردد که بنام کرو– میگنون نیز مشهور است، و آنها در حدود 12000- 35000سال قبل در ختم عصر یخبندان زندگی مینمودند. انسانهای مغاره نشین بوسیله شکار حیوانات تغذیه میگردیدند، آنان به صید ماهی، جمع آوری میوه های خشک، دانه باب و توتها علاقه فراوان داشتند. بطور کلی، از چیزهای تغذیه میگردید که خود طبیعت برای آنها میداد، افزار کار و افزار شکار از سنگ چخماق و استخوانها تهیه میگردید. برای آنکه باقیمانده ای قبیله که در بخشهای دیگر اقتصاد و یا در بخش رهایشی مشغول بودند تغذیه میگردیدند، انسانهای مغاره نشین باید زیاد تر شکار می نمودند.

باستان شناسان و انسان شناسان با حفريات و ارزيابي بقاياي انساني در جاوا و پيكن، عمرانسان را تا يك مليون سال قبل پيش برده اند. و آن دورانيست كه انسان آن روز با ساختن افزار خشن سنگی، از طريق شكار زندگي می کرد و استعمال آتش را می دانست. با شناسايی بقاياي انسانی در مغاره هاي هايد لبرك و نئاندرتال، باستان شناسان به اين باور رسيدند كه انسانهای نئاندرتال بين 400 تا 50 هزار سال قبل زيست داشته اند. و در همين راستا دانشمندان در دامنه هاي هندوكش و كرانه هاي آمو، نمودهاي فراوانی زيست انسان نئاندرتال را شناسايی كرده اند. شناسايی مواضع باستانی قره كمر و هزارسم در سمنگان، آق كپروك در بلخ، شور توغی و چنار كنجشكان در تخار، مغاره هزار گوسفند در بدخشان، به گونه مواضع مرو، قلعه مير، جانباز قلعه در خوارزم، نسا، خالچيان، تو پراك قلعه خوارزم، و رخشار بخارا، پنجكنت تاجيكستان، شيروانشاهان، و قزقلعه در باكو، مدنيت بهم پيوسته را نشان مي دهد كه از عهد انسان نئاندرتال تا امروز تداوم يافته است. بی مناسبت نيست كه دانشمندان گفته اند: حفريات دو كرانه آمو و شمال هندوكش نشان داد كه تمدن اين مناطق قديم ترين مدنيتي است كه تا امروز بر چشم تاريخ نگاران هويدا گرديده است. دريافت اسكليت كودك 8 يا 9 ساله از مغاره تيشك تاش ازبيكستان كه يكصد هزار سال عمر دارد، نمود ديگريست كه قدامت مدنيت اين حوزه را به نمايش می گذارد. )

در شمال هندوکش با افزايش جمعيت انسانی، بشر از عصر جمع آوري غذا يا (شكار) وارد مرحله توليد غذا يا (كشاورزی) شده و برای ادامه حیات شان نسل هايی از حيوانات را اهلی كرده و گونه های از گياهان را کشت نموده و به خدمت گرفته اند. این انسان های بومی این سرزمین بعد از آنکه وارد مرحله زراعت و دامداری گردیدند شروع به ساختن قریه ها و دهکده ها کرده و آ ثار چندین دهکده بسیار قدیمی که در نقاط مختلف کشور کشف شده است دال بر این نظریه میباشند. برای تثبیت این نظریه در انسیکلوپدیا آمریکانا 1982 آمده است که "دامنه های شمالی کوه های هندوکش که رو به سوی ترکمنستان دارد، بعنوان یکی از نخستین محل زیست انسان هایی که به کار کشاورزی اشتغال داشته اند پذیرفته شده است. باستانشناسان شوروي نیز به اين باوراند كه گندم در ۱۶ تا ۴ هزار سال پیش از میلاد، در كنارههاي دریای آمو در شمال کوه هندوکش کشت می شده است و بعدا دانش و روش کشت گندم از آن جا به منديگگ رفته است. وقتی جای پای تمدن اولیه بشری در قسمت شمال هندوکش از 9000 سال قبل از میلاد مسیح، آنهم چنان پیشرفته به مشاهده میرسد که شامل کشاورزی و کشت انواع گندم بوده و مس و طلا و برنز را مورد استفاده قرار داده است. طبعا هم زمان در جنوب هندوکش نیز مردمانی متاثر ازین تمدن زندگی میکرده اند. به همین دلیل پروفیسر «اسکو پرپولا» Asko Parpola معتقد است که وحدت و همگرایی هردو سوی کوه های «هندوکش» راه را برای تبادله فرهنگی گسترده در هردو سو باز کرده است. به همین دلیل باستان شناسان در اثر کاوش های باستانی از مغاره چهل ستون در مرکز بامیان بعضی آلات و ابزار سنگی و استخوانی بدست آورده که پیدایش این قبیل آثار بیانگر آن است که این دوره متعلق به عصر پارینه سنگی بوده و انسانهای آن زمان از آلات و ادوات یاد شده برای شکار و دفاع از خویش استفاده میکردند.

آقای میر محمد غبار تاریخ نویس مشهور افغانستان در اثر خویش "افغانستان در مسیر تاریخ. فصل دوم. افغانستان از گذشته دور تا قرن 6 قبل از میلاد" در مورد کشاورزی، اقتصاد مالداری و شکار در گذشته های دور افغانستان را چنین به تحلیل میگیرد: ص۳۳، ۳۴

(از زندگی دوره های بسیار قدیم افغانستان هنوز آثار و معلومات کافی در دست نیست. جز آنکه از مغاره (تره کمر- هیبک) اسلحه سنگ چقماقی و سامان استخوانی مکشوف گردیده است که متعلق بمردم دوره عتیق حجراست. این آلات برای ارتزاق انسانها از شکار گوسفند کوهی، آهو و اسپ وحشی بکار میرفت، و پسان برای جمع آوری میوه و حبوبات مورد استفاده قرار گیرفت. و این همان دوره ایست که انسان از حالت حیوانی نجات یافته، اما هنوز از زراعت، صنعت و اعمار مساکن جاهل بوده، به مغاره ها پناه میبردند و کار دیگری جز جنگ با حیوانات نداشتند. فعالیت این مردم کندن و تیز کردن نوک سنگهای نا هموار – بغرض دفاع و شکار – بود و بس. یکی از مغاره های قدیم هم مغاره عظیم «چهل ستون» (یک کیلومتری بت پنجاه و سه متری بامیان) است. روی همرفته میتوان گفت جامعه افغانستان از بیست هزار سال قبل از میلاد موجود بوده و تا دوره حجر جدید (که از نه هزار سال قبل از میلاد شروع میشود) مراحل مختلف از تکامل را طی کرده و از یک جامعه بدوی اشتراکی، طائیفوی و مادر شاهی داخل مرحلهء فلزات گردیده است. این وقت مس جای آلات سنگی را گرفت، و تیر و دشنه و کارد و بیل و غیره ساخته شد، صنعت کوزه گری ترقی کرد، تبادله و حمل و نقل (توسط مواشی) مروج گردید، مالداری و انکشاف زراعت هم، مقام مرد را با لا برد و تقدم زن بر مرد از بین رفت. در زمان پدر شاهی گرچه مالکیت خصوصی بتدریج جای مالکیت اشتراکی را گرفت (در مورد خانه، حیوانات، تولیدات صنعتی خانگی و غیره) اما زمین که محتاج آبیاری مصنوعی و از قدرت فرد خارج بودبشکل (ملک جمعی) باقیماند، و این ترتیب قرنهای دیگری دوام نمود. )

)سرزمینی که امروز به نام افغانستان یاد میشود از زمان‌های بسیار دور، محل سکونت انسان‌های اولیه بوده است. آثار مکشوفه، نشان می ‌دهد که از حدود 50 هزار سال قبل، انسان ها در این سرزمین زندگی داشته اند. اقوام بدوی که در این سرزمین زندگی می کردند، به شکار حیوانات و استفاده از گیاهان و حبوبات خود رو و کوهی، روزگار می گذرانیدند. بعد کم کم از این مرحله به مرحله جدیدتری گام نهاده و به اهلی کردن بعضی حیوانا ت و سرانجام، به دامداری و زراعت آشنا شدند و به ساختن قریه و دهکده پرداختند.

با انکشاف طرق جدید شکار از یک طرف محصولات زیاد شد و از طرف دیگر انسانها امکان پیدا کردند که تعدادی از حیوانات را نگهداری و اهلی نمایند. به این اساس اهلی نمودن حیوانات که نمونه ابتدائی مالداری است پیدا شد. اولین حیوان اهلی شده سگ است. زیاد شدن محصولات شکار امکان داد که انسانها از جمع نمودن میوه تا اندازه ئی صرف نظر کنند و به تولیدات جدید ابتدائی زراعتی شروع نمایند. دهقانی و مالداری در همه جا در یک وقت شروع نشده است. دهقانی و مالداری اولتر از همه در آسیائی نزدیک به میان آمد که این وقت عصر سنگ میانه بود. از مکرولیتها (Microliths) که در عصر سنگ میانه استفاده میشد آلات و افزار خیلی خوب و ساده میساختند. انسانها استخوان یا چوب را شکاف کرد و در داخل آن سنگی را در آن میگذاشتند و همچون تبر یا کارد از آن استفاده میکردند.

انسانها در این عصر غالباً به مناطق مختلفه نقل و انتقال میکردند و زیستگاههای شانرا زیادتر در مغاره ها میساختند. زیرا در اثر حفریات در بسیاری مناطق زیستگاههای این عصر در مغاره ها یافت شده اند.

در افغانستان کنونی در اثر کاوش های باستان شناسی از غار قره كمر در ايبك مرکز ولایت سمنگان، هزار سم سمنگان، آق كپرگ در مزار شریف، چهل ستون، تپه منديگگ، دره كور (كر)، غارمار و غار اسپ، غار چهل ستون در مرکز بامیان، دشت ناور غزنی و . . . آثاري به دست آمده است که ثابت میکند که هزاران سال قبل از هجوم آریائی های خیالی درین سرزمین، انسان های بومی در این مناطق زندگی میکرده و مدنیت های اولیه بشری را پایه گذاری کرده اند. موجودیت این آثار باستانی در کشورما، این امر را روشن می کند که قبل از ظهور آریائی ها و مهاجرت ایشان به ایران، افغانستان و هندوستان، درین مناطق انسان های بومی که خالق مدنیت های شگفتی در حوزه های محل زیست شان بودند، میزیستند. بنا بگفته جناب احمد علی کهزاد مورخ و باستان شناس مشهور کشور: "این نتیجه روشن است که قبل از ظهور آریائی ها و مهاجرت ایشان از آریانا به هندوستان، چه در حوزۀ هیرمند، چه در حوزۀ سند، چه در حوزۀ گنگا و چه در حوزۀ آمو دریا، یک مدنیت دامنه داری وجود داشت که در اساسات کلی ساخت منازل، ساخت ظروف گلی، ساخت هیکل های ارباب انواع و حیوانات و غیره ازهم مغایرت نداشت. در بخشی از تحقیقات دانشمند اتحاد جماهیر شوروی سابق آقای يو. و. کانکوفسکی که در دشت ناورغزنی صورت گرفته آمده است که: "افغانستان يک کشور باستانی است. اگرچه تاريخ دقيق نخستين اسکان انسان در اين سرزمين تا کنون تعيين نگرديده است، اما تحقيقات و تحليلهای باستانشناسان بر پايۀ آلات و ابزار بدست آمده از دشت ناور ولايت غزنی نشان میدهد که حداقل در حدود 100- 200 هزار سال قبل، در سرزمين امروزی افغانستان انسان هايی که به شکار مشغول بودند، زندگی داشتند.

 جناب حاج کاظمی یزدانی در اثر خویش «پژوهشی در تاریخ هزاره ها» در مورد ساکنان اولیه افغانستان چنین بیان میدارد:

انسانهایی که قبل از آریایی ها در افغانستان زندگی میکردند درست مشخص نگردیده که ازچه نژاد بوده و چه نام و نشان داشته اند؟ آیا نسلی هم از آن باقی مانده یا نه؟ اما ساکنین اولیه کشورهای همجوار تا حدود مشخص شده اند. در لغتنامه دهخدا ذیل کلمه «تاّپور» آمده است که آنها قومی بودند که قبل از آریایی ها در مازندران می زیسته اند و نام طبرستان از نام آنها بجای مانده است. عبدالرفیع حقیقت می نویسد: «قبل از آریایی ها در مغرب ایران مردمان موسوم به "کاس سو" که نژاد آنها محققآ معلوم نیست و مورخین یونانی آنها را "کسی" یا "کوسیان" نامیده اند و در گیلان "کادسیان" در مازندران "تا پور" در جنوب غربی "عیلامی ها"، در سواحل خلیج فارس و عمان "حبشی ها" یا مردان سیاه پوست زندگی می کرده اند». عیلا می ها تمدن نسبتآ پیشرفته ای داشتند. اسمعیل وکیلی می گوید: اقوامی که قبل از آریایی ها در شمال غرب ایران در حدود آذربایجان فعلی سکونت داشتند به نامهای "ارارتو"، "لولوبی"، "ما نا نی"، "خزری" و غیره یاد می شدند".

ساکنین کشور پهناور هند قبل از آریا، اقوام پر جمعیت «دراویدی» بودند که در زد و خوردهای بسیار در طی قرون متمادی از مهاجمین آریایی شکست سختی خوردند که از جمعیت شان کاسته شد و باقی مانده شان در میان جنگلزارهای انبوه پناه بردند و به این طریق نسلی از آنها باقی ماند که امروزه به نام «نجسها» معروفند. مجموع جمعیت «دراویدی» فعلآ به مرز 40 ملیون نفر می رسد.

آریایی ها در سر راه خود اقوام «ناگا» را مطیع ساختند و در جنوب هند با «داروید یها» برخوردهای سخت داشته و کشتارهای عظیم نمودند و اقوام مغلوب را به بردگی میگرفتند. آریاییهای هند پدید آورندگان نظام «کاست» می باشند که مردم را به چهار یا پنج طبقه تقسیم کرده بودند و هیچ طبقه ای نمی توانست پا از گلیم خویش دراز نموده به طبقه بالاتری ارتقا یابد.

اما قبل از آریایی ها در افغانستان معلوم نیست که چه قوم و نژاد بوده اند؟ فقط عبدالحسین مسعودی انصاری نوشته است: «ساکنن افغانستان قبل از آریایی ها قبایل "دراویدی" بوده اند». مسعودی دلیلی بر این گفته اش ذکر نمیکند. احتمال دارد که اجداد مردم هزاره قبل از آریایی ها در این کشور ساکن بوده و بعد در اثر هجوم آریایی ها و در طی برخوردهای بسیار، چون تاب مقاومت نداشته اند به تدریج بسوی مرکز افغانستان که دارای کوههای مرتفع و دست نارسی می باشد پناه برده اند.

بعدا طبق تحقیقات باستان شناسان ثابت گردید که کوه های مناطق مرکزی افغانستان محل زیست انسان های اولیه پارینه سنگی بوده است. "از روی تحقیقات باستان شناسی هویدا گردیده است که غارهای کوه های مرکزی افغانستان بین 30 تا 50 هزار سال قبل رهایشگاه مردمان شکاری بوده که مدنیت دوره های قدیم حجررا بمیان آوردند. مستر لویی دوپری یکنفر از باستان شناسان امریکا مدعی است که سه سال قبل در طی سفر و مطالعات خود در شمال هندوکش درمحلی موسوم به دره راول در شمال دره صوف، ابزار و شواهد عصر موستری (M0usterian) دوره قدیم حجر را مشاهده کرده است.

در سال ۱۹۵۴میلادی آقای كارلتنكوون آمریكایی و در سال 1956میلادی داکتر لوئی دوبری محقق و باستان شناس مشهور امریکائی جهت پیدا کردن رد پای انسانهای اولیه و نشانه های از تمدن های باستانی درین کشور به كاوشهای باستانی در شمال و جنوب هندوکش درمناطق قره کمر، آق تپه، هزارسم سمنگان، غار چهل ستون بامیان و . . . پرداختند. در اثر کاوش های باستانی این دو باستان شناس از "مغاره چهل ستون و بعضی نقاط دیگر آلات و ابزار سنگی و استخوانی به دست آمده که پیدایش این قبیل آثار، بیانگر آن است که در این دوره ابتدایی، انسان های آن روز از آلات و ادوات یادشده برای شکار و دفاع از خویش استفاده می کردند. بعدها این جامعه ابتدايی بهتدریج و در طول هزاران سال، از نظر وضع زندگی به مرحله متکاملتری قدم نهاده و به عصر فلزات داخل گردیدند. در این زمان مس جای آلات سنگی را گرفت و تبر، دشنه، کارد، بیل و غیره ساخته شد. صنعت کوزه گری و ظروف سفالی در میانشان رواج یافت و مردمان آن روز کشاورزی خود را توسعه دادند.

از مغاره قره کمر اسلحه چقماقی و ابزار استخوانی بدست آمده است که متعلق به مردم دوره سنگ قديم است که از این آلات برای شکار حیوانات و جمع آوری میوه و حبوبات مورد استفاده قرار میگرفت.

در ۱۹۵۴م كارلتن‌ كون آمريكايي، به كاوش‌ هاي علمی در منطقه قره‌ كمر پرداخت. به استناد ارزيابي چقماق ها، استخوان حيوانات، خاكستر و ذغال هايی كه به دست آمد، اين غار را مربوط به عصر پارينه سنگی ميانه دانسته و عمر آن را از ۵۰ تا ۴۰ هزارسال پيش تعيين نمود.

ايتاليايی ها در هزار سم سمنگان اين مرحله را شناسايی كردند و قدامت آن را از ۴۰ تا ۱۲ هزار سال قبل دانستند.

كارلتن، 82 عدد افزار سنگي و استخوانی را از غار قره كمر، واقع هشت كيلو متري شمالی سمنگان به دست آورده است.

از روی تجزيه آثار مذكور از طريق كاربن 14 معلوم شد كه غار مذكور در تمام طول عهد كهن سنگی، مسكون بوده و افزارهاي آن ‌ها با انسان ‌هاي نوع نئاندرتال كه به اسم انسان مغاره‌ ای نيز ياد ميشود ارتباط دارد.

قِدمت تاريخی قديم ترين فوسيل جمجمه انسان نئاندرتال كه از دوسلدورف آلمان به دست آمده است به 35 تا 150 هزار سال پيش از امروز می ‌رسد و قديم‌ ترين انسان غار قره كمر، به 30 تا 50 هزار سال قبل از امروز تخمين زده شده است.

آثار دوره ميان سنگی نه تنها در غار قره كمر، بلكه در غارمار و غار اسپ در آق كپروك نيز به دست آمده است. كشف بقايای گوسفند وحشی، غزال، روباه و پرندگان نشان می‌ دهد كه امرار معاش در آن دوره، از طريق شكار بوده است و حركتی وجود داشته به سوی يك اقتصاد تولیدی.

در سال ( 1965م) داکترلوی دوپری آمریکایی در نتیجه كاوش‌ های خود در آقکپرک در جنوب شهر مزار شریف و کنار دریای بلخ آثاری از قبیل آیینه برنجی، انگشتر و دست‌ بند، اسلحه های چقماقی، قیزه اسپ و نگین لاجورد انگشتر و شواهدی ديگر به دست آورد که متعلق به دوره جدید حجر از دو تا سه هزارسال ق. م است.

این پژوهش ‌گر آمریکايی معتقد است که این آثار از عمق بیشتر زمین از یک دوره قدیم و زندگی انسان‌ ها بیشتر از بیست هزار سال ق. م نمایندگی می‌ کند. چنین آثار تا کنون از آسیای ميانه و هندوستان به دست نیامده است.

در كاوش ‌های آق کپرک آثاری از قبیل: آیینه برنجی، ا نگشتر، دست بند، سلاح ابتدايي و ابزارهاي ديگر به دست آمده که متعلق به عصر حجر جدید است و از (2 تا 9) هزار سال قبل از میلاد را در برمیگیرد. در همین زمان بز و گوسفند و بعضی حیوانات دیگر در این ساحه تربیت می‌ شده و حبوبات غذايی، کشت و زرع می گردیده است.

آثار کشف شده در شمال غربی بلوچستان نشان می‌ دهد که در حدود 4 هزا ر سال پيش، دهکده‌ هايی در این منطقه وجود داشته که باشندگان آنها کشاورزی می ‌کردند.  

آثار اين دوره توسط لويي دوپري امريكايی در آق‌ كپروك بلخ، چنار گنجشكان تخار، دره كر و هزار گوسفند بدخشان شناسايی گرديده است.

و همين گونه در دره كر بدخشان نخستين جمجمه انسان پارينه سنگی ميانه به دست آمد كه آثار آن را از ۳۰۳۰۰ تا ۱۹۰۰ سال قبل تخمين زده اند. با آن كه ديوس بعد از مطالعه اين تحقيقات و پژوهش ‌ها، تنها قدمت دره ‌كر را تأييد مي ‌كند.

لوي ‌دوپري با مطالعه تراشه ‌ها و تيغه ‌ها در آق‌ كپروك، عمر آن را ۲۰ هزار سال قبل می داند.

یکی از مغاره های مهم افغانستان قدیم، مغاره عظیم چهل ‌ستون در بامیان است. از مغاره چهل ستون و بعضی نقاط دیگر آلات و ابزار سنگی و استخوانی به دست آمده که پیدایش این قبیل آثار، بیانگر آن است که در این دوره ابتدایي، انسان ‌های آن روز از آلات و ادوات یاد شده برای شکار و دفاع از خویش استفاده می ‌کردند.

بعدها این جامعه ابتدايي به تدریج و در طول هزاران سال، از نظر وضع زندگی به مرحله متکامل ‌تری قدم نهاده و به عصر فلزات داخل گردیدند.

در این زمان مس جای آلات سنگی را گرفت و تبر، دشنه، کارد، بیل و غیره ساخته شد. صنعت کوزه‌ گری و ظروف سفالی در میان شان رواج یافت و مردمان آن روز کشاورزی خود را توسعه دادند.

طي كاوش ‌هايی در دره كور در غرب بدخشان در سال 1944 توسط لويس دوپري و همكارانش افزارهاي سنگی، فوسيل‌ هاي چهار پايان و جمجمه انسان به دست آمده است. از اين آثار، موجوديت انسان هاي كهن سنگی در افغانستان را می توان به اثبات رساند كه شرايط زندگی شان يكسان بوده است. از روی شواهدِ به دست آمده، استنباط شده است كه در دره كور، پناهگاهی بوده كه از آن برای نظارت وادی و محافظت از شر حيوانات درنده، استفاده می ‌شده است. اين پناهگاه از سطح وادی موجوده بسيار بلند واقع بوده است.

ادامه دارد . . .

 

منابع:

 

полный курс А. А. Горелов

 Культурология В Вопросах и ответах

За три ДНЯ

Если хочешь сэкономить время-это книга для тебя

стр. 26، 27، 28، 29، 30

درس کامل

آ. آ. گوریلوف

مطالعات فرهنگی (کلتورولوژی): پرسش و پاسخ

در طول سه روز

اگر میخواهید به وقت صرفه جویی نمائید، این کتاب برای شما مناسب است

صفحات: 26، 27، 28، 29، 30

علی احمد کهزاد«افغانستان قبل از اسلام » سال 1315. فصل اول (آریا ورته یا مهد پرورش آریائیها)

میر محمد غبار "افغانستان در مسیر تاریخ. فصل دوم. افغانستان از گذشته دور تا قرن6 قبل از میلاد" ص۳۳، ۳۴

حاج کاظمی یزدانی «پژوهشی در تاریخ هزاره ها». بخش اول. افغانستان در عصر حجر. ص. 36، 37

ویبلاگ محمد رفیع میلاد "علیزی" (تحقیق در بحش علوم اجتماعی)

عباس دلجو (مدنیت های باشکوه باستانی، قبل از هجوم به اصطلاح آریائی ها. بخش اول، بخش پنجم

دکتر شمس الحق آریانفر (آريانا بستر پنجاه هزار ساله فرهنگ بشري)

نگاهی نو بتاریخ هزاره (بخش پنجم) آسیای میانه گهواره مدنیت. فاضل کیانی

آدرس برقی:

bamyan_7@hotmail. com

zaherdaqiq@gmail. com

 

ظاهر دقیق – هالند

 

۱۹/۱۲/۲۰۱۰

 

 






July 3rd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي